کاناپه امن

ایمان بیاوریم به اعجاز واژه ها...

کاناپه امن

ایمان بیاوریم به اعجاز واژه ها...

کاناپه امن
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
۲۸
فروردين


پنج یا شش ساله بودم.آن وقت ها "مدرسه موش ها" خیلی طرفدار داشت.من بودم و یک پسردائی لاغراندام موفری با نمک و یک پسر خاله تپلی سبزه.توی فامیل هر کداممان معروف شدیم به یکی از شخصیت های مدرسه موش ها.
یکی شد دم دراز و آن یکی هم کپل!
اما من...من اسمم را دوست نداشتم!
صدایم میکردند نارنجی!همان موش زودرنج و لوس و حساس.ویژگی هایش به من بی شباهت نبود.
خودم هم بابت انهمه خجالتی و لوس بودنم غصه داشتم.و آن اسم مضحک فقط درد من را زیادتر میکرد.
دائی ام را چند وقت پیش توی یک مهمانی دیدم.همان که ایده ی جذاب اسم گذاری روی ما  به نام او بود!!
خواست مثلا مزه بپراند و صدایم کرد "نارنجی"!
دلم میخواست توی چشم هایش زل بزنم و بگویم که بابت اینهمه نافهمی و کج سلیقگی ات از تو متنفرم.
بابت اینکه هیچ وقت توی نگاه و لحن کلامت خبری از محبت و مهربانی نبود و نیست.
و بابت درک نداشته ات که ادمها با خاطرات کودکیشان شکل میگیرند، غصه میخورند ،شاد میشوند ،بزرگ میشوند ،درگیر دغدغه های روزمره شان میشوند اما یک گوشه ذهنشان تمام آن بی انصافی ها و تلخی ها و کج فهمی ها جا خشک کرده اند.
مراقب کلماتمان باشیم که هم معجزه میکنند و هم جنایت!

  • آفرودیته
۲۷
فروردين


آدم توی دلش که غم می آید به سرش میزند هر طور شده خودش را از حال و هوای ابریش دراورد.

شاید برود سراغ فولدرهای موزیک های شیش و هشت.اما نه....انگار همه شان دهان های گشاد و زشتشان را باز کرده اند و دارند به 

غمت میخندند.

بهترین کار این است که پیشانی ات را لم بدهی به دیوار اتاق تنهائیت و بگذاری اشک های گرمت دانه دانه بغلتند روی گونه هایت.اشک ها

که جاری شوند دلت هم سبک میشود....

  • آفرودیته
۲۶
فروردين


بعد از چهار سال که هفته ای دوبار میرفتم پیش روانکاوم بنا به دلائلی تصمیم گرفتم کمش کنم و تبدیلش کنم به هفته ای یه بار.

یعنی یک روز کمتر از خودم حرف زدن ،یک روز کمتر به سراغ ناهشیار رفتن ،یه روز کمتر پرداختن به ریشه و اساس دردها و......

یعنی یک روز بیشتر دلتنگی!

همیشه جدایی،کنده شدن وفاصله گرفتن تلخیا و سختیای خودشو داره.

مثل نوزادی که از شیر گرفته میشه!

مثل اولین روز مهد و مدرسه!

مثل اولین روز دانشگاه!

و مثل ازدواج و کنده شدن از روزهای مجردی...

امیدوارم تصمیم درستی گرفته باشمو سختی و دلتنگیشو طاقت بیارم.



  • آفرودیته
۲۵
فروردين


همیشه هر وقت دردی می آید سراغم یا از دست دادنی را تجربه میکنم این حقیقت به ذهنم دلگرمی میدهد که:

تو تلخ  و سنگین تر  از اینها را هم از سر گذرانده ای و دوام آورده ای.دردمند و غمدار شده ای اما هیچکدامشان تو را نکشته است!!

این است که لحظه لحظه طعم تلخ درد را میچشم اما نگاه امیدوارم به روزیست که شاید خیلی هم نزدیک نیست اما در فرارسیدنش شکی

نیست! روزی که این زخم تسکین می یابد اما جایش باقی ست برای یاداوری... و برای فراموش نکردن!

  • آفرودیته
۲۳
فروردين

ایمان دارم که هیچ چیز مثل کلمات قدرت انتقال حس ها و عقاید آدمها را ندارند.

کلمات اگر روی زبان جاری نشوند، اگر در دلها حبس شوند تبدیل میشوند به بغض به خشم به نفرت و به حسرت...

میخواهم  از واژه ها کمک بگیرم تا از تجربیات جلسات روانکاوی ، زندگی شخصی و هر آنچه که ذهنم را درگیر خودش میکند حرف بزنم.

عاشق نوشتنم و ارتباط با دنیا و آدم هایش.



  • آفرودیته